بررسی ادیان مختلف

چو بر دین کند شهریار آفرین

    برادر شود شهریاری و دین

        نه بی تخت شاهی است دینی به پای

    نه بی دین بود شهریاری به جای . . .

        چنین پاسبانان یکدیگرند

    تو گویی که در زیر یک چادرند

 

شعر بالا از شاهنامه انخاب شده و وصیت اردشیر به شاپور است . شاپور پسر اردشیر ، تعصبی نسبت به دین زردشتی نداشت ، مانی از همین امر استفاده کرد و خود را به او نزدیک نمود . مانی یکی از آثار خود را ، که به فارسی میانه نوشته و آن را به نام شاپور ، شاپورگان نامیده است ، در روز تاجگذاری شاپور به او تقدیم کرد . مانی در تمام دوران سلطنت پسرش ، هرمز ( 272 - 273 میلادی ) آزادانه دین خود را تبلیغ می کرد . در زمان سلطنت  بهرام اول ( 273 - 276 میلادی ) روحانیون زردشتی به رهبری کرتیر به دفاع از دین زردشتی برخاستند و ادیان و مکاتب دیگر را سرکوب کردند . کرتیر در کتیبه ای که در کعبه زردشت به فارسی میانه نویسانده ، گفته است که یهود و بوداییان و برهمنان و صابئین و نصاری و جینیان و مانویان را سرکوب کرده و معابد آنها را به معابد زردشتی تبدیل نموده است .

یهود از زمان بخت النصر ( 562 پیش از میلاد مسیح ) پادشاه کلده که  اورشلیم را ویران کرد و یهود را به اسارت برد ، در میان ایرانیان زندگی می کنند .

مسیحیت از آغاز با ایرانیان مربوط بوده است . در روایات مسیحی آمده است که سه نفر مغ از روی حرکت ستارگان دریافته بودند که مسیح به زودی متولد می شود . پس اینان با هدایا به فلسطین رفتند و به حضور مسیح رسیدند .

برهمنان پیروان دین قدیم هندوها هستند . هندوها با ایرانیان یک دین و یک زبان داشتند . حدود 1500 پیش از میلاد مسیح ، از هم جدا شدند . بر اثر این جدایی میان عقاید و زبان های ایرانیان  و هندوان اختلاف افتاد . هندیان از طرف شرق با ایران همسایه اند و در دوره پیش از اسلام گاهی بخش هایی از هند قسمتی از قلمرو ایران را تشکیل می داده است .

جینیان پیروان جنه اندjina . جنه به معنی پیروز است و آن لقب  مهاویره  Mahavira است . مهاویره را پیروز نامیده اند چون او توانسته است بر  کرمن karman یعنی اسارت جهان مادی ، غلبه کند . مهاویره که در سده ششم پیش از میلاد مسیح زندگی می کرده می آموخته است که برای رستگاری روح باید دنیای پلید را رها کرد . وی ازار به جانداران را نهی کرده است . شاید در میان ایرانیان شرقی ، سغدیان ، بلخیان و سکاها ، گروه هایی بوده اند که از جنه پیروی می کرده اند .

بوداییان پیرو بودا هستند . بودا لقب  سید درته گوتمه  Siddhartha Gautama است . بودا در سده ششم پیش از میلاد مسیح در شهر لومبینی lumbini واقع در نپال متولد شد . پدرش پادشاه نپال بود . بودا در 15 سالگی با یکی از بستگان خود ازدواج کرد و صاحب پسری شد . در 29 سالگی خانه و خانواده را ترک کرد تا به حقیقت دست یابد . وی در 528 پیش از میلاد مسیح به حقیقت دست یافت و در سال 483 پیش از میلاد مسیح در سن 80 سالگی درگذشت . حقیقتی که بودا بدان دست یافت و مدت 45 سال به تبلیغ آن پرداخت این بود که دنیا محل رنج  و عذاب است و بشر می تواند خود را از شر رنج و عذاب با غلبه بر امیال و شهوات نجات دهد .

صابئین پیروان  یوحنای معمدان اند . صابئین که اکنون در جنوب عراق و خوزستان زندگی می کنند خود را  مندائیه یعنی اهل عرفان می دانند .  مندا  به زبان ایشان که گویشی از زبان آرامی است ، به معنی عرفان است . اینان می گویند مندا از طریق کشف و شهود بدست می آید .

مانویان پیروان مانی بوده اند . مانی در 14 نیسان 216 میلادی در شمال  بابل زاده شد و در سال 277 میلادی در  جندی شاپور در گذشت . مانی کتاب های متعددی نوشته بوده که بخش هایی از نوشته های او به زبان های مختلف از جمله زبان های مختلف ایرانی باقی مانده است . مانی برای تبلیغ دینش یا خود به جاهای مختلف مسافرت می کرد یا کسی را از پیروان خود به سافرت وا می داشت . به زودی دین مانی در شرق و غرب جهان آن روزگار پراکنده شد و اقوا مختلفی چون قبطیان و رومیان و ترکان و چینیان به آن دین روی آوردند . نزدیک 80 سال دین مانی ، دین رسمی دولت  ایغور بود که در سده هشتم و نهم میلادی بر آسیای میانه فرمان می راند . دین مانی به تدریج پیروان خود را از دست داد . ظاهرا تا زمان مغول در ترفان پیروان مانی زندگی می کرده اند ، از آن پس دین مانی به فراموشی سپرده شد . در نیمه دوم سده دهم میلادی شخصی بلغاری به نام  بوگومیل مذهبی  با استفاده از عقاید مانی تاسیس کرد . در سده دوازدهم مردمی از بوسنی به آیین بوگومیل گرویدند . سلطان عثمانی ،  محمد دوم ملقب به فاتح در سال 1463 بوسنی را متصرف شد . تسلط ترکان عثمانی بر بوسنی تا سال 1878 دوام یافت و در این سال بوسنی به تصرف امپراطوری  اتریش و هنگری در آمد . در 1918 اسلاوهای جنوب اروپا حکومتی تشکیل دادند که بوسنی هم جزیی از آن را تشکیل می داد . این حکومت در سال 1931  یوگوسلاوی نامیده شد . در هنگام تسلط ترکان عثمانی بر بوسنی بوگومیل های بوسنی به دین  اسلام گرویدند . در دو.ره سلطنت قباد ( 488 - 496 و از 499 - 531 میلادی ) شخصی ، ظاهرا مانوی به نام  مزدک آیین مزدکی را تاسیس کرد  . انوشیروان پسر قباد مزدک و مزدکیان را سرکوب کرد . از مزدک و پیروان او نوشته ای به جای نمانده است . ظاهرا وی احساس نمی کرده آیین ساده اش احتیاجی به نوشتن داشته باشد . مزدک می آموخت که علت جنگ و ستیز نابرابری است ف برای از میان بردن جنگ و ستیز همگان باید از خواسته و زن به تساوی استفاده کنند .

کتیبه نقش رستم

کتیبه ای 60 سطری در نقش رستم موجود است. این کتیبه در پشت پیکر داریوش بزرگ بر فراز آرامگاه قرار دارد  در این کتیبه داریوش علاوه بر سپاسگذاری از اهورمزدا به بیان نسب نامه خویش مبادرت می ورزد و سپس نام کشورهایی که بر آنها حکمرانی نموده بیان می کند و در پایان کتیبه یک نصیحت می کند که در نوع خود جالب توجه می باشد ی D حرف اول نام Dariush است N  حروف اول  Naghsh e Rostam   و A شماره این کتیبه از کتیبه های داریوش است که در نقش رستم یافته شده است .

 

ترجمه کتیبه به فارسی به نقل از   « فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی ، رلف نارمن شارپ »

بند 1 -  خدار بزرگ ( است ) اهورمزدا که این زمین را آفرید ، که آن آسمان را آفرید ، که مردم را آفرید ، که شادی مردم را آفرید ، که داریوش را شاه کرد ، یک شاه از بسیاری ، یک فرماندار از بسیاری .

بند 2 -  من داریوش شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه کشورهای شامل همه گونه مردم ، شاه در این زمین بزرگ دور و دراز ، پسر ویشتاسپ هخامنشی پارسی پسر پارسی آریائی دارای نژاد آریائی .

بند 3 -  داریوش شاه گوید : بخواست اهورمزدا این ( است ) کشورهایی که من جدا از پارس گرفتم . بر آنها حکمرانی کردم . آنها بمن باج دادند . آنچه از طرف من بآنها گفته شد آنرا کردند . قانون من آن ( است که ) ایشانرا نگاهداشت . ماد ، خوزستان ، پارت ، هرات ، بلخ ، سغد ، خوارزم ، زرنگ ، رخج ، ث ت گوش ، گندار ، هند ،  سکائیهای هُوّمُ نوش ، سکائیهای تیز خود ، بابل ، آشور ، عربستان ، مصر ، ارمنستان ، کپدوکیه ، سارد ، یونان ، سکائیهای ماورای دریا ، سکودر  ، یونانیهای سپر روی سر ، لیبیها ، حبشیها ، اهالی مُکُ ، کارئیها .

بند 4 -  داریوش شاه گوید : اهورمزدا چون این زمین را آشفته دید پس از آن آنرا بمن ارزانی فرمود . مرا شاه کرد . من شاه هستم . بخواست اهورمزدا من آنرا در جای خودش نشاندم . آنچه من به آنها گفتم چنانکه میل من بود آنرا کردند . اگر فکر کنی که چند بود آن کشورهایی که داریوش شاه داشت پیکر ها را ببین که تخت را میبرند . آنگاه خواهی دانست ، آنگاه بتو معلوم می شود ( که ) نیزه مرد پارسی دور رفته . آنگاه بتو معلوم می شود ( که ) مرد پارسی خیلی دور ار پارس جنگ کرده است .

بند 5 -  داریوش شاه گوید : این که کرده شده آن همه را بخواست اهورمزدا کردم . اهورمزدا مرا یاری کرد تا هنگامی که کار را بکردم . اهورمزدا من و خاندان سلطنتی ام و این کشور را از زیان محفوظ داراد . اینرا من از اهورمزدا درخواست می کنم . اینرا اهورمزدا بمن بدهاد .

بند 6 -  ای مزدا فرمان اهورمزدا ، آن بنظر تو ناپسند نیاید !

""   راه راست را ترک منما ! شورش مکن !   ""

مثنوی گرانی

مثنوی گرانی

بشنو از نی چون حکایت می کند

از گرانی ها شکایت می کند

چون زبان بنده را ببریده اند

بال پرواز مرا هم چیده اند

سکه خواهم کیسه کیسه بی شمار

تا گرانی را کنم شاید مهار

هر کسی بر رخ نهد یک تپه ریش

بیمه گردد تا ابد با پشم خویش

من به هر بیچاره ای گریان شدم

یار بی چیزان و درویشان شدم

هر که آمد فتنه زد در کار من

همچو آقایان نشد غمخوار من

هان چه باید کرد ما را زور نیست

حاضریم از بهر مردن، گور نیست

مرگ ما نزدیک اما دور نیست

کس به فکر این تن رنجور نیست

هر که را پارتی نباشد، نیست باد

گشته فربه بطن آقا، نیست باد

آتش فقر است کاندر ری فتاد

ز آه مظلومان ترک در پی فتاد

مرگ بر آنکس که از ملت برید

تحت نام دین و مذهب هی چرید

چون گرانی درد جانسوزی که دید

بهر بی چیزان چنین روزی که دید

هان، تورم دیده ها خون می کند

عاقلان را پاک مجنون می کند

محرم ما اهل عیش و نوش نیست

همچو آقایان ازرق پوش نیست

پول نفت نآمد به سفره، دیر شد

مرد مستضعف ز جانش سیر شد

چونکه صبر و تاب ملت در گذشت

بر کسی دیگر نیارد او گذشت

تیغ خشم ما ببرد نای او

مشت ملت کی کند پروای او

ظالمان را نیست راه پیش و پس

خشم ملت حبس گرداند نفس

چون که دلها لخته لخته خون بود

لاجرم این گفته آتشگون بود

گوش هر کس محرم این راز نیست

جز دل شوریده کس جانباز نیست