روزی که خشایارشاه یهودیان را از توطئه قتل عام نجات داد

روزی که خشایارشاه یهودیان را از توطئه قتل عام نجات داد

 

    چهارم فوریه 479سال پیش از میلاد ( 15 بهمن) خشایارشا ــ شاه وقت ایران ــ که برسرزمینی از هند تا دانوب و از استپ های شمال خاوری آسیای میانه تا لیبی حکومت می کرد ، پس از فرونشاندن شورش بابل (عراق جنوب غربی امروز ) در سال 482 پیش از میلاد و تصرف آتن در 480 پیش از میلاد و باز گشت از لشکرکشی به اروپا ، توسط همسر یهودیش « استر Esther» از دودمان شائول که در شهر همدان مدفون است از توطئه هامان « بزرگ وزیر » خود برای کشتار اتباع یهودی امپراتوری ایران آگاه شد و همان شب دستور لغو آن را صادر کرد که در کمتر از سه روز ، این دستور به سراسر امپراتوری رسید که با وسائل آن زمان ، رکوردی بی سابقه است. طبق کتاب « استر » که 24 قرن قدمت دارد ، هامان به دروغ از قول خشایارشا به شهربانان ایران ابلاغ کرده بود که همه یهودیان ، ازخرد و بزرگ ، را بکشند. در آن زمان همه یهودیان جهان از اتباع امپراتوری ایران بودند، در قلمرو این امپراتوری زندگی می کردند و در وفاداری آنان به شاه ایران تردید نبود .

    خشایارشا ( پسر داریوش کبیر و نوه دختری کوروش بزرگ ) پس از لغو بخشنامه «هامان»، وی را به دادگاه سپرد که محاکمه و در شهر شوش ( پایتخت اداری ایران ) اعدام شد و از آن زمان تاکنون ، یهودیان هر سال به این مناسبت جشن می گیرند که به عید « پوریم » معروف است.

    

 

شکست بزرگ روم از ارتش ایران

 

 

     هشتم اوت سال 40 پیش از میلاد ارتش ایران با در هم شکستن ارتش روم، سوریه را پس گرفت . واحدهای نظامی ایران سپس به پیشروی خود ادامه داده و فلسطین را هم تماما تصرف کردند.

     سنای روم که چنین دید، به ایران اعلان جنگ داد و سه سال طول کشید تا تدارک این جنگ که برای آن لژیونرهای رومی از سراسر متصرفات این امپراتوری، از انگلستان و فرانسه و اسپانیا و آلمان گرفته تا شمال آفریقا، ایلریا (یوگسلاوی) و یونان احضار شده بودند فراهم شود .حمله به ایران در سال 36 پیش از میلاد با 113 هزار سرباز زبده به فرماندهی مارکوس آنتونیوس (شوهر کلئوپاترا ملکه یونانی تبار مصر) آغاز شد. این بزرگترین لشکرکشی غرب به شرق در طول تاریخ تا سال 1990 بشمار آمده است. پیش از آغاز جنگ ، آخرین درخواست اکتاویوس امپراتور روم که خواهان پس دادن پرچم های سربازان شکست خورده رومی در جنگ حران (کارهه) در سال 53 پیش از میلاد شده بود از سوی مجلس عالی ایران (مٍهستان) رد شده بود . در جنگ حران هفت لژیون (لشکر) رومی و فرمانده آنان "کراسوس" نابود شده بودند. فرمانده نیروهای ایران در آن جنگ سپهبد "سورنا" بود که جنگ افزارهای تازه به میدان آورده بود و تاکتیک (تا آن زمان )بی سابقه ای را به کار بسته بود.

مارکوس نیز مانند کراسوس یکی از سه عضو شورای عالی امپراتوری روم بود. در جنگ تازه، نیروهای ایرانی به فرماندهی فرهادچهارم، شاه انتخابی وقت، از تاکتیک حملات سریع و مکرر سواره نظام سبک اسلحه و کشاندن دشمن به میدانی که از پیش تهیه شده بود و رها کردن آن در چنگ واحدهای اصلی استفاده کردند و این ارتش عظیم را متلاشی ساختند؛ به گونه که با دادن 24 هزار کشته و هزاران اسیر فرار کرد و اسیران رومی به منطقه ای که امروز شهر ارومیه است جهت پرداختن به کار کشاورزی فرستاده شدند. در آن زمان مرکز آذربایجان شهری بود که بقایای آن به تخت سلیمان معروف است.

    نویسندگانی که خود شاهد صحنه های جنگ مارکوس و فرهاد چهارم بودند نوشته اند: مارکوس که زیر ضربات سواره نظام ایران قرار داشت پس از آخرین عقب نشینی که به او اجازه داده شد از راه دریای سیاه به قلمرو روم بازگردد از فرط ناراحتی و با مشاهده وضع آشفته سربازان خسته و گرسنه رومی به گریه کردن و اشک ریختن افتاده بود.

    اکتاویوس درصدد جمع آوری قوا برای جبران این شکست برآمد، ولی موفق نشد و پس از آن، روم دچار اختلافات داخلی شد و اکتاویوس که بعدا سنای روم به او لقب "اوکوستوس" داد مجبور شد که با مارکوس (شکست خورده از ایران) که دلبندی به کلئوپاترا، وی را مقیم مصر کرده و به مصوبات سنا توجه نمی کرد بجنگد و از فکر جنگ با ایران خارج شود.

    در جنگ دو رقیب که در منطقه آکتیوم صورت گرفت و نبردی دریایی بود، ناوگان مشترک مارکوس و کلئوپاترا شکست خورد و طبق نوشته "پلوتارک" ، پس از عقب نشینی آن زن و شوهر به مصر، نخست مارکوس و سپس کلئوپاترا خودکشی کردند.

     دو ابر قدرت زمان، ایران و روم، بعدا اختلافات خود را بر سر ارمنستان که پادشاه آن باید یک شاهزاده ایرانی می بود حل کردند و تا 71 سال میان دو امپراتوری برخورد نظامی چشمگیری روی نداد.

ایران

 

اخراج آلمانیها از ایران در جریان جنگ جهانی اول

 

سی ام ژوئن 1916 (نهم تیرماه و در جریان جنگ جهانی اول) نیروهای انگلیسی (عمدتا هندی) به فرماندهی ژنرال سر «پرسی سایکس (که برای ما تاریخ هم نوشت و دهها سال، حتی در دانشکده های ما به دانشجویان تلقین می شد که به کتاب او استناد کنند!!)» به نام راندن آلمانیها و نیروهای هوادارشان از منطقه تحت نفوذ انگلستان در ایران (جنوب و جنوب شرقی کشور) در وارد شهر کرمان شدند و آلمانیها که مورد حمایت نیروی ژاندارم و گروهی از مردم محل بودند منطقه را تخلیه کردند. نظامیان ژنرال پرسی سایکس قبلا با کشتی از هند به بندر عباس منتقل شده بودند.

    آلمانیها که به منظور کوتاه کردن دست انگلستان از ایران و سپس هند، از آغاز جنگ جهانی اول دست به جمع آوری هوادار در ایران و غرب هند زده بودند,در ایران از عنوان دلنشین «همنژادی» و، این که انگلیسی ها عامل و باعث همه بدبختی های ایرانیان بوده اند برای نفوذ در قلبها استفاده می کردند و در نقاط دیگر، مخصوصاً در میان مسلمانان شبه قاره هند (پاکستان فعلی) حتی رواج داده بودند که ویلهلم دوم امپراتور آلمان مسلمان شده، به مکه رفته و او را «حاجی ویلهلم!» خطاب می کردند و مدعی بودند که در این جنگ، آلمان متحد نظامی خلیفه مسلمین (سلطان عثمانی) است، و انگلیسی ها به منظور خنثی کردن تأثیر این تبلیغ (پروپاگاندا)، می گفتند که خلیفه مسلمین باید از خاندان نبوت باشد و سلطان عثمانی از نژادی دیگر است.

    در کرمان، سیلر Seiler، زوگمایر Zugmayer و گریزینگر Gerizinger گردانندگان هوادارن آلمان بودند که کنسول انگلستان در این شهر را مجروح کرده و شعبه بانک شاهی (بانک متعلق به انگلستان) را مصادره کرده بودند.

    در اصفهان، ریاست آنان با پوگین Pugin بود که کنسول روسیه را کشته بودند و در شیراز سرهنگ «او کونور O;Conor» انگلیسی را ربوده بودند.

    مغز اصلی بسیج ایرانیان بر ضد نیروهای متحدین (روسیه و انگلستان) یک اعجوبه آلمانی به نام «واسموس Vassmus» بود که در تهران با زرنگی و دادن رشوه و وعده های شیرین سیاستمداران (نمایندگان مجلس و سران احزاب و معتمدان محلی) را به حمایت از آلمان جلب می کرد و افسران سوئدی ژاندارمری ایران را در کنار آلمان قرار داده بود و ایرانیان مخالف انگلستان و روسیه را مسلح ساخته و تحت فرماندهی ژنرال «کاونیتس Kaunitz» آتاشه نظامی آلمان در تهران قرار داده بود که در عملیات نظامی ژاندارمهای ایران بر ضد سواره نظام روسیه در کرمانشاه ناپدید شد.

    ایران در آستانه جنگ جهانی اول اعلام بیطرفی کرده بود، ولی توان نظامی قابل ملاحظه ای نداشت که از ورود نیروهای دو اتحادیه متخاصم به وطن جلوگیری کند. عثمانی که در کنار آلمان بود 15 ژانویه 1915 تبریز را تصرف کرد که روسیه نیرو فرستاد و عثمانی را اخراج کرد. تازه میان آلمان و عثمانی (ترکیه) هم توافق نظر نبود. عثمانی خواهان رسانیدن خود به آسیای میانه و ایجاد اتحادیه « پان ترکیسم» بود و آلمان نقشه تصرف میدانهای نفتی ایران و پالایشگاه آبادان از یک طرف و رخنه به هند و طرد انگلستان از این سرزمین پهناور را از سوی دیگر، در سر داشت. روسیه و انگلستان هم نیات مختلف داشتند؛ انگلستان «فرمانفرما» را که دوست خود بود نخست وزیر می کرد و روسیه او را بر می داشت و سپهسالار را که هواخواهش بود بر جای او می نشاند و ....

    جمع نیروهای اشغالی روسیه شش هزار و انگلستان چهار هزار تن بود و ایران نیرویی به این شمار نداشت که حاکمیت و امنیت داخلی خود را حفظ کند. در پایان سال 1916 روسیه و انگلستان به نفوذ آلمان و عثمانی در ایران پایان دادند . انگلستان به منظور دور ساختن عثمانی از میدانهای نفتی , در عراق نیرو تازه نفس پیاده کرد و به سوی بغداد پیش رفت و ....

    دولت انگلستان که در پایان جنگ جهانی اول بر عراق و سایر مستملکات عثمانی در شبه جزیره عربستان استیلا یافته بود سپس طبق سیاست خاص خود در آنها تغییراتی به وجود آورد که مسائل جاری از جمله قضیه عراق و مسئله اعراب و اسرائیل و ... نتیجه آن است. به علاوه، رویدادهای سال 2003 عراق و درگیری های افغانستان، نشان داد که استراتژی انگلستان در خاورمیانه نسبت به آن زمان تغییر چندان نکرده است.

 

محمد علیشاه قاجار و آخرین زورآزمایی

 

نهم تیر ماه 1288 هجری خورشیدی محمدعلی شاه قاجار به «سلطنت آباد» نقل مکان کرد و برای دفاع از خود دستور ایجاد استحکامات و استقرار توپ داد. به دستور او حتی در قلهک و دروس هم توپ مستقر ساخته بودند.

     در همین روز، محمدعلی شاه برای این که حمایت کارکنان دربار و دولت را از دست ندهد از بانک استقراضی روسیه در تهران وام گرفت و مواجب آنان را پرداخت کرد. در آن زمان، کشور ما هنوز درآمد نفت که تازه یکی دو چاه آن به نفت رسیده بود نداشت و به دلیل ضعف دستگاههای اجرایی و قدرت فئودالها که هرکدام به جایی وابستگی داشتند درآمد مالیاتی هم نزدیک به صفر بود.

     در این شرایط، محمدعلی شاه برای این که اتهام «ضد مشروطیت (دمکراسی محدود)» را از خود دور سازد دهم تیر ماه هیاتی را مامور کرد تا نظامنامه تازه انتخابات پارلمان را بر اساس انجام دو مرحله ای آن تهیه کنند. ولی این تمهیدات سلطنت او را بیش از دو هفته حفظ نکرد، زیرا انگلیسی ها مایل به ادامه آن نبودند که با روس ها متحد بود، برایشان خطر داشت و ....

 

تصمیم خسرو انوشیروان به انتخاب دهگان برای هر روستای ایران

 

26 ژانویه سال 560 میلادی (چهار روز مانده به جشن سده) خسرو انوشیروان در دیدار خود با موبدان و بزرگان ایران برای اطلاع از چگونگی برپایی مراسم جشن سده آن سال که پنجاه روز پیش از نوروز برگزار می شود به آنان گفت که تصمیم گرفته است که برای هر روستای ایران یک «دهگان (دهقان)» انتخاب شود و تنظیم امور روستا ، جمع آوری مالیات ، معرفی سرباز هنگام ضرورت، پرورش اسب برای فروش به ارتش و میانجیگری برای حل اختلاف برزگر و ارباب زمین به او واگذار شود و چنین فردی باید هم برزگر باشد و هم صاحب زمینی که در آن کشت می کند (خرده مالک) تابا مشکلات هردو طرف آشنا باشد . به علاوه او باید لایق، منصف، امین و راستگو و مورد اعتماد بیشتر ساکنان روستا باشد و اگر روستا کوچک است؛ چند روستای مجاور هم یک دهگان داشته باشند. این دهگان یک تکلیف عمومی هم دارد و آن گزارش وضعیت محصولات روستا، و نارضایی های محلی و ستمگری و اجحاف مقامهای دولتی و اربابان به نمایندگان شخص اوست که در هر گوشه وکنار کشور در دسترس خواهند بود. این دهگانان برکنار نخواهند شد مگر این که درستی و کفایت خود را از دست بدهند. وظیفه میهنی این دهگانان این است که بدون چشمداشت بکوشند که تولیدات روستا سال به سال افزایش یابد و همچنین بتوانند هنگام بروز خطر با بسیج مردان روستا از آن دفاع کنند.

     این تصمیم به اجرا درآمد و به تدریج جزیی از فرهنگ روستا های ایران و یک رسم ماندگار شد.

     درمیان سران ایران باستان، خسرو انوشیروان از لحاظ سازماندهی و تنظیم امور قضایی و اداری، وضع ضوابط و سامان دادن به امور مالیاتی، ایجاد دارالترجمه و دارالتحریر به منظور ترجمه و تحریر کتاب، و تشویق ورزش و سرگرمی های سالم، رهبری ممتاز و شاخص است. مورخان او را به دلیل توجه به امور قضایی و احقاق حق و رسیدگی مستقیم به مشکلات مردم و آگاه شدن از درد دل آنان رهبری که به پیشبرد تمدن بشر کمک بسیار کرد توصیف کرده، «دادگر» لقب داده و «انوشیروان دادگر» خطاب می کنند.

اهمیت مطالعه تاریخ: اندرز عباس میرزا فراموش شد و ایران آسیب دید

25 ژانویه سال 1815 میلادی عباس میرزا ولیعهد وقت که مردی دورنگر و میهندوست بود هنگام اعلام ایجاد رسته در ارتش ایران به سبک ارتشهای اروپایی ازجمله رسته پیاده ، توپخانه و ... خطاب به فرماندهان هنگهای 11 گانه تازه گفت: خیال نکنید که خطر روسیه و عثمانی پایان یافته است. ما بازهم در همین نقطه ای که ایستاده ایم( تبریز) شاهد تجاوز نظامی آنها خواهیم بود و باید از امروز خود را با آن تجاوز که معلوم نیست در چه زمان صورت گیرد آماده سازیم و تنها اجساد متجاوزان به خاکمان را پس بدهیم. باید بدانید که کسی برای مردن و از دست دادن جان به خاک کشور دیگر تجاوز نمی کند و .... درست صد سال بعد، و در 25 ژانویه 1915 (بهمن 1293 خورشیدی ) در تبریز میان نیروهای روسیه که با نقض بی طرفی ایران در قبال جنگ جهانی اول، ازطریق قفقاز وارد ایران شده بودند با نیروهای عثمانی که قبلا در آذربایجان استقرار یافته بودند نبرد آغاز شد که پس از هفت روز با شکست عثمانی ها پایان یافت و روسها در سراسر آذربایجان مستقر شدند و تعرض به نقاط دیگر را آغاز کردند. علت ورود این دو نیرو و متعاقب آنها، انگلیسی ها به ایران به چه جراتی بود؟، ضعف نظامی و به فراموشی سپردن اندرز عباس میرزا.

«شی هوانگدی» امپراتور چین از دودمان چین (کین ـ شین ـ هسین) متولد سال 259 و متوفا در سال 210 پیش از میلاد که موفق شد برای نخستین بار چینیان را زیر یک پرچم یکپارچه کند و نوسازی دیوار چین را به انجام برساند و همانند کوروش ما، عنوان پدر چین را به خود اختصاص دهد درصدد جلب دوستی ایران برآمد و در زمستان سال 213 پیش از میلاد (طبق برخی محاسبات تازه تقویمی ژانویه 214) سفیری به ایران فرستاد که در شهر «آپاوارتا (کلات نادری امروز)» با تیرداد یکم شاه اشکانی ایران ملاقات کرد و تیرداد از او خواست که به اقامت در ایران به عنوان سفیر دائمی ادامه دهد و وسیله ارتباط دو امپراتوری باشد. این سفیر پس از درگذشت تیرداد در سال 215 پیش از میلاد، همچنان به اقامت در ایران ادامه داد و رابط اردوان جانشین تیرداد یکم و امپراتور چین بود. دفتر ثابت او در دامغان (شهر صد دروازه) قرارداشت. ایرانیان از همان زمان کشوری را که دودمان چین (شین) بر آن حکومت داشتند کشور «چین» خواندند که این نام از طریق ایران به قلمرو امپراتوری روم و غرب منتقل شد و باقی مانده است و جز چینی ها، سایر کشورها آن را چین و چاینا می خوانند.

     امپراتور «شی هوانگدی» بود که یکنواخت نوشتن واژه های زبان چینی را (صرف نظر از لهجه های محلی) اجباری کرد. او با این باور، که سیستم های سنجش، قوانین، نظامات و پول واحد، موجب پایداری وحدت ملت می شود، قوانین چین را که برپایه سنت، رسوم و عادات این ملت تدوین کرده بود سراسری ساخت و سکه واحد ضرب کرد.

     «شی» همانند ساسانیان ما شدیدا با ورود اقوام با تمدنی پایین به قلمرو خود مخالف بود و نوسازی دیوار چین (متصل ساختن قطعات دیوار قدیمی تر که دارای رخنه بود به هم) که از آن زمان به همان صورت باقی مانده است به تصمیم او صورت گرفت. در سال 1974 در چین و در نزدیکی پایتخت آن دودمان که بعدا بر اثر زلزله ویران شده بود، تاسیساتی در زیر زمین کشف شد که در آنجا مجسمه های سفالی هشت هزار نظامی و برخی از آنان سوار بر اسب قرار داده شده بود. «شی» همچنین در منطقه «شیان» چین قصر های زیبا ساخته بود.

 

پیام پاپ پل پنجم به شاه عباس و گزارش دیدار فرستاده او

 

22 ژانویه سال 1623 میلادی (1001 هجری خورشیدی) شاه عباس یکم نامه پاپ پل پنجم را که با یک پیک ویژه ارسال شده بود دریافت کرد که در آن پاپ با هدف تشدید خصومت میان ایران و عثمانی، وعده هرگونه کمک از جمله کمک نظامی به شاه عباس داده بود. دولت عثمانی در اروپا برای کشورهای مسیحی یک خطر بزرگ بود.

     فرستاده ویژه در گزارش خود به پاپ از این ماموریت، که در آرشیو واتیکان محفوط است نوشته است که شاه عباس پس از دریافت پیام و اطلاع از مفاد آن گفته بود که از پاپ انتظار دارد که کشورهای مسیحی را از ورود خودسرانه و با نیت بد به خلیج فارس نهی کند. فرستاده پاپ در گزارش خود اضافه کرده است که در ضدیت شاه عباس با دولت عثمانی (به ویژه بر سر بین النهرین که زیارتگاههای شیعیان در آنجا هستند) تردید ندارد، ولی گمان نمی رود که به خاطر ما، مسیحیان، و هر زمان که ما بخواهیم با عثمانی وارد جنگ شود. او مردی باهوش و آگاه، و از اوضاع اروپا کاملا باخبر است و می داند که در قبال مسائل خلیج فارس، چگونه از یک دولت اروپایی بر ضد دولت دیگر استفاده کند.

ترس دولت روسیه از نادر شاه:

بدون جنگ از همه دعاوی خود گذشت و از همان راهی که آمده بود باز گشت

 

نادر شاه

 نادرشاهنادرشاهنادرشاه

21 ژانویه سال 1732دولت روسبه طبق یادداشتی که در رشت به نماینده دولت ایران تسلیم شد مفاد قرارداد سال 1724 خود با دولت عثمانی را که به امضای پتر یکم و سلطان عثمانی رسیده بود کان لم یکن و بلا اثر اعلام داشت. طبق این قرارداد که با ظهور نادر و از ترس او لغو شد، دولتین روسیه و عثمانی با سوء استفاده از ضعف ایران به سبب جنگ داخلی (تصرف اصفهان به دست قندهاری ها) توافق کرده بودند که سراسر غرب ایران ــ از گرجستان تا خوزستان ــ به عثمانی و نواحی ساحلی شمال ایران ــ از حاجی طرخان تا استراباد ــ به روسیه تعلق داشته باشد. پتر یکم تزار روسیه چند روز پس از امضای این قرار داد درگذشته بود.

     در سال 1724 دولت عثمانی هنگامی که شنید که پتر یکم امپراتور روسیه با 45 هزار سرباز و صدها توپ در حاجی طرخان مستقر شده و قصد راندن به جنوب و رساندن خود به آبهای اصطلاحا گرم اقیانوس هند را دارد که هدف نهایی اوست پیشنهاد انعقاد آن قرارداد را داده بود که میان دو کشور برسر ایران که اوضاع مبهمی داشت درگیری روی ندهد و به علاوه، روسها طمع به غرب ایران نکنند و روسیه موافقت کرده بود.

     جانشینان پتر پس از اطلاع از ظهور نادر و قلع و قمع قندهاری ها و عقب راندن عثمانی و برکنار کردن طهماسب دوم شاه صفوی، حساب کار خود را کردند و ضمن لغو یکجانبه قراردادی که باعثمانی امضاء کرده بودند از همه دعاوی خود دست برداشتند و دستور بازگشت نیروها را صادر کردند.

     باوجود لغو این قرار داد و باز گرداندن نیروها، روسیه در بیرون بردن باقیمانده واحدهای نظامی خود از بادکوبه (باکو) تعلل می ورزید که نادر دو سال بعد عازم داغستان شد و روسها با شنیدن این خبر به واحدهای باقیمانده در دژ بادکوبه دستور تخلیه و بازگشت فوری دادند و شتاب در این کار به قدری زیاد بود که سربازان روس تعدادی از توپهای خود را برجای گذارده بودند.

     اسناد آرشیو «سن پترز بورگ» نشان می دهد که به تزار وقت روسیه (جانشین پتر) گزارش کرده بودند که اگر نادر از دربند قفقاز عبور کند به تصرف روسیه قانع نخواهد شد و تا اروپای مرکزی پیش خواهد راند.

 

منبع:http://www.iranianshistoryonthisday.com

نوشته:دکتر انوشیروان کیهانی زاده

تخت جمشید

تخت جمشید
تخت جمشید در نزدیکی شهر مرودشت و در فاصله حدود 65 کیلو متری شمال شرق شیراز واقع است . یونانیان به ان" پرس پولیس " می گفتند و در ایران قدیم از ان به نامهای " چهل منار " نام برده شده است .


http://tarikhema.persiangig.ir/image/iran/darioosh_ravabet_omoomi.jpg


عکس داریوش کبیر شاه هخامنشی - ایران باستان
تخت جمشید از جمله اثار باستانی مهم ایران بوده که توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است . " اودریش فون پوردئن " کشیش المانی و جهانگردی که در سال 1318 م / 717 هجری قمری به ایران امد و در مسیر خود از تخت جمشید بازدید نمود ، دربار ان نوشته است : " به شهری رسیدیم که " کنام " نام داشت و سابقا شهر بزرگی بود ودر سابق به رومیها خسارت بسیار وارد کرد . در این شهر هنوز چندین قصر پابرجاست ولی احدی در ان منزل ندارد "
در سال 1474 میلادی / 878 هجری قمری نیز جهنگرد دیگری به نام " جوزف باربارو " از تخت جمشید دیدن کرد و نوشته است ان محل به " چهل منار " شهرت داشته . بار بارو بعضی از نقشهای تخت جمشید را شبیه نقشهایی توصیف کرده که اروپا ئیان از " پدر اسمانی خود " می ساخته اند . او درباره نقش" فروهر " نوشته است : " میگویند ان نقش سلیمان است " . در زمان صفویه جهانگردان زیادی در هیئتهای سیاسی و بازرگانی به ایران امدند و بیشتر انها از تخت جمشید بازدید کردند .
برخی از این جهانگردان ، یک نفر نقاش را هم با خود همراه داشتند تا جاهای جالب و مهم را نقاشی کنند .
این نقاشیها به منزله دوربینهای عکاسی امروز بودند . نقاشیهای این نقاشان از تخت جمشید ، جالب و دیدنی و در بردارنده اطلاعات ارزشمند است .
از اقدامات مهم جهانگردان و بازدید کنند گان تخت جمشید ، کشف راز " خط میخی " بود . در سال 1765 م / 1144 ش ، جهانگرد محققی به نام " کارستن نیبور " در مدت اقامت سه هفته ای خود در تخت جمشید ، نقشه کامل ان را ترسیم و کتیبه های میخی را به دقت رونویس کرد ودر سال 1802 م/ 1181 ش " گئورک فریدریش گروتفند " با استفاده از ان رونویسها توانست کلید خواندن خط میخی فارسی باستان را به دست اورد و گامی مهم در جهت شناخت تاریخ ایران کهن بردارد .درباره ماهیت تخت جمشید اظهار نظر های جالب و متفاوتی ابراز شده است . بعضی ان را " مقبره نوح" دانسته اند ، برخی" تالار دادگاه" ، برخی "کاخ کورش" ،برخی معبد وبرخی " پرستشگاه بت پرستان" . هنوز هم چنانکه باید ماهیت اصلی تخت جمشید روشن واشکار نشده است . شادروان " حسن پیر نیا " ان را بقایای یک ارگ یا قلعه دانسته است که داریوش در هنگام توقفهای طولانی ، اقامت در ان را بر بابل و شوش و همدان ترجیح می داد .
" جرج .ن. کرزن" نیز اعتقاد دارد که تخت جمشید اقامتگاه اختصاصی پادشاهان هخامنشی بوده است .
" اندره گدار" ابنیه روی صفحه تخت جمشید را به سه بخش مشتمل بر اقامتگاه سپاهیان ، خزاین و تالارهای پذیرایی پادشاهان هخامنشی تقسیم کرده و احتمال داده است که تنها یک کاخ برای سکونت در تخت جمشید بوده است و ان "تچرای" " بهشت" داریوش بوده است .
برخی هم تخت جمشید را یک رصد خانه پنداشته اند و دلیل خود را نشانه ای ذکر می کنند که در میان تالار سه دروازه کشف شده است . این نشانه سنگ مکعب شکلی است که روی ان یک دایره و سه خط کشیده شده و جز برای مقاصد نجومی و رصدی کاربرد دیگر نداشته و برای یافتن " نقطه اعتدالین " به کار می رفته است.این فرضیه را "دکتر پرویز ورجاوند"  به گونه دیگری بیان کرده است  . بر اساس نظریه ایشان ، " بنابر بر دلایلی میان جنبه های نجومی و بنای این مجموعه و مراسمی که در هنگام نوروز و سال ن صورت می گرفته است ارتباطی وجود دارد و برخی نگاره ها مانند" حمله شیر به گاو " دلیل ان ارتباط می باشد ."


 


"م.موله" نیز معتقد است که شاهان هخامنشی نوروز را در تخت جمشید برپا می داشتند . "رمن گیرشمن" با اطمینان رابطه تخت جمشید را با نوروز این گونه بیان کرده است : " پیش از انجام تشریفات نوروز ، بزرگان ونمایندگان کشورها به تخت جمشید می امدند و در دشت وسیع مرودشت و مغرب تخت جمشید قرار گرفته خیمه میزدند ، روز نوروز ، بزرگان و نجبای پارسی و مادی از پله وسیعی که مقابل تخت جمشید قرار گرفته بالا می رفتند و از دروازه بزرگ خشایارشاه از میان مجسمه هایی که نیمه پیکرشان انسان و نیمه دیگر حیوان است و به عنوان نگهبان در مدخل کاخ قرار داده شده عبور میکردند و پس از ان وارد حیاط مقابل در " آ پادانا " می شدند . پذیرایی اشخاص در کاخ داریوش انجام می گرفت و در پایان پذیرایی ، شاه و میهمانان از همان راهی که وارد تالار شده بودند به سوی " سه دروازه " مراجعت می کردند و از در شرقی خارج می شدند ، سپس شاه و همراهانش از طرف جنوب وارد تالار "صد ستون " می شدند . پیش از ورود شاه به تالار صد ستون روسای نمایندگان ملتها و همراهانشان که هدایای قیمتی در دست داشتند به طرف " تالار تخت " ( صد ستون ) روان می شدند . در اطراف ان سربازان جاویدان حرکت می کردند ، روسای نمایندگان از پله های بزرگ تخت جمشید بالا می رفتند و از دروازه بزرگ خشایار شاه  عبور می کردند . سپس از درشرقی  تالار مجاور درواز گذشته وارد


  گذرگاه طویلی می شدند . در انتهای گذرگاه دروازه دیگری بود که نا تمام مانده بود ، دعوت شدگان از مقابل ان دروازه نیز عبور کرده داخل حیاط بزرگی می شدند . در انجا سران بزرگ لشکر در تالار ستون داری گرد می امدند . ان گاه دعوت شدگان را به دربار راهنمایی می کردند ، روسا یکی پس از دیگری وارد تالار می شدند و در پیشگاه شاه هدایای خود را تقدیم می کردند . در این تالار میهمانان از طریق دیدن نقش برجسته ها و علایم و نشانه ها و توضیحاتی که به انها داده میشد با دید گاههای سیاسی و اعتقادی شاه اشنا می شدند .
نمایندگان ملتها پس از تحویل هدایا از همان راهی که امده بودند مراجعت می کردند و از درواز بزرگ خشایار شاه خارج می شدند " .
با وجودی که ماهیت تخت جمشید هنوز کاملا مشخص نشده ، تمامی ایران شناسان  وباستانشناسان جایگاه با اهمیت ان را در دنیای قدیم یاداوری کرده اند .
" ریچارد فرای " تخت جمشید را نشانه ای از هنر شگفت جهان باستان شمرده و از ان به عنوان مکان مقدسی یاد کرده و احتمال داده است که در زمان داریوش واقعه ای به ان اهمیت خاص بخشیده است . به اعتقاد او ، این مکان ا زدید پادشاهان ساسانی نیز اهمیت و قداست داشته ، تا جایکه نقشهای برجسته نقش رستم به میمنت تخت جمشید در نزدیکی ان بر کوه نقش بسته است . اهمیت معنوی وقداست تخت جمشید موجب شده که مراسم تاج گذاری در ان برگزار شود و ارامگاه پادشاهان و کعبه زرتشت در نزدیکی ان ایجاد گردد

    « خدای بزرگی که این زمین را آفرید و این آسمان را آفرید و انسان را آفرید و شادی را برای انسان آفرید و داریوش را شاه کرد ! »

·   « به فیض اهورامزدا طبعم چنان است که راستی را دوست دارم و بیداد را دوست ندارم ؛ نخواهم که ناتوان زیر بار زورمند رود ، همچنان نخواهم که زورمند از ناتوان زیان بیند.»


 

·   « من آنچه راست است خواهم . مرد دروغگو دوست ندارم . تندخو نیم ؛ از آنچه هنگام کشمکش در من بالا گیرد به استواری پیشگیری نمایم ، من چیره بر روان خود مانم.»


 

·        «آنچه مردی بر ضد مرد دیگری گوید تا سوگند هر دو نشنیده ام مرا باور نیاید.»


 

·   «ای مرد به آنچه آشکارا گفته میشود نیز گوش بدار ، ای مرد چنان مباش که بپنداری آنچه مرد توانا انجام دهد برای تو خوب است ، آنچه را که ناتوان انجام دهد نیز بنگر ! نه برای ، تنها خودت کار کن و نه تنها ، متوجه نیکبختی خود باش»

منبع : کتاب امپراطوری هخامنشی جلد اول – فصل پنجم


 

درباره جشن مهرگان

«جشن مهرگان» که در گذشته آن را «میتراکانا» یا «متراکانا»(Metrakana) می­نامیدند و در 

نخستین روز از پاییز برگزار می­شد، [1] پس از نوروز بزرگ­ترین جشن ایرانی و هندی است در

ستایش ایزد «میثرَه» یا «میترا» و بعدها «مهر» که از مهر روز آغاز شده تا رام روز به اندازه­ی شش روز ادامه دارد.

«مهریشت» نام بخش بزرگی در اوستا است که در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است. مهر یشت، دهمین یشت اوستا است و همچون فروردین یشت، از کهن‌ترین بخش­های اوستا بشمار می‌آید. مهر یشت از نگاه اشاره‌های نجومی و باورهای کیهانی از مهم‌ترین و ناب‌ترین بخش‌های اوستا است و کهن‌ترین سند درباره­ی آگاهی ایرانیان از کروی بودن زمین، بند 95 همین یشت می­باشد. از مهر یشت تا به امروز 69 بند کهن و 77 بند افزوده شده از دوران ساسانیان، به جا مانده است.

روز آغاز جشن مهرگان، «مهرگان همگانی» یا «مهرگان عامه» و روز انجام، «مهرگان ویژه» یا «مهرگان خاصه» نام دارد.
همان­طور که می­دانیم در گاهشماری باستانی ایران، سال به دو پاره (فصل) بخش می­شد، تابستان (هَمَ) هفت ماهه و زمستان (زَیَنَ) پنج ماهه، که جشن نوروز جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان جشن آغاز زمستان بزرگ بود و از این رو این دو جشن با هم برابری می­کرده­اند.«مهریشت» نام بخش بزرگی در اوستا است که در بزرگداشت و ستایش این ایزد بزرگ و کهن ایرانی سروده شده است. مهر یشت، دهمین یشت اوستا است و همچون فروردین یشت، از کهن‌ترین بخش­های اوستا بشمار می‌آید. مهر یشت از نگاه اشاره‌های نجومی و باورهای کیهانی از مهم‌ترین و ناب‌ترین بخش‌های اوستا است و کهن‌ترین سند درباره­ی آگاهی ایرانیان از کروی بودن زمین، بند 95 همین یشت می­باشد. از مهر یشت تا به امروز 69 بند کهن و 77 بند افزوده شده از دوران ساسانیان، به جا مانده است.

روز آغاز جشن مهرگان، «مهرگان همگانی» یا «مهرگان عامه» و روز انجام، «مهرگان ویژه» یا «مهرگان خاصه» نام دارد.
همان­طور که می­دانیم در گاهشماری باستانی ایران، سال به دو پاره (فصل) بخش می­شد، تابستان (هَمَ) هفت ماهه و زمستان (زَیَنَ) پنج ماهه، که جشن نوروز جشن آغاز تابستان بزرگ و مهرگان جشن آغاز زمستان بزرگ بود و از این رو این دو جشن با هم برابری می­کرده­اند.

آن­چنان که ابوریحان بیرونی در «آثارالباقیه»‌ از زبان «سلمان فارسی» آورده است :

«... ما در عهد زرتشتی بودن می‌گفتیم، خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر ...»

در برهان قاطع «خلف تبریزی» نیز درباره­ی مهرگان می­خوانیم :

«نام روز شانزدهم از هر ماه و نام ماه هفتم از سال شمسی باشد و آن بودن آفتاب عالم تاب است در برج میزان که ابتدای فصل خزان است و نزد فارسیان بعد از جشن و عید نوروز که روز اول آمدن آفتاب است به برج حمل از این بزرگ­تر جشنی نمی­باشد و همچنان که نوروز را عامه و خاصه می­باشد، مهرگان را نیز عامه و خاصه است و تا شش روز تعظیم این جشن کنند. ابتدا از روز شانزدهم و آن را مهرگان عامه خوانند و انتها روز بیست و یکم و آن را مهرگان خاصه (روز جشن مُغان یعنی آتش پرستاران) خوانند و عجمان گویند که خدایتعالی زمین را در این روز گسترانید و اجساد را در این روز محل و مقر ارواح گردانید ...»

پیدایش مهرگان

پیشینه­ی جشن مهرگان به اندازه­ی قدمت ایزدش، میترا است و تا آن­جا که بن نوشت­های موجود نشان می‌دهند، این جشن دست کم از دوران فریدون پیشدادی آغاز شده است که شاهنامه­ی فردوسی به روشنی به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کرده است :

فریدون چو شد بر جهان کامکار ------------- ندانست جز خویشتن شهریار
به رســم کیان تاج و تخت مهی ------------- بیاراست با کاخ شاهنشهی
به روز خجسته ســر مهر ماه ------------- به سر بر نهاد آن کیانی کلاه
زمانه بی اندوه گشـت از بدی ------------- گرفتند هر کــس ره بـخردی
دل از داوری­هـا بپرداخـتـنـد ------------- به آیین، یکی، جشن نو ساختند
نـشـسـتـنـد فرزانگان، شادکام ------------- گـرفتند هـر یک ز یاقوت، جام
می روشن و چهره ی شاه نـَو ------------- جهان نو ز داد از سر ِماه نـَو
بـفـرمـود تا آتش افـروخـتـنـد ------------- همه عنبر و زعفران سوختند
پـرسـتـیـدن مهرگان دیـن اوسـت ------------- تن آسانی و خوردن آیین اوست
کنون یادگارست از و ماه مهر ------------- به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

ابوریحان بیرونی نیز می‌آورد :

«... در روز مهرگان فرشتگان به یاری کاوه ی آهنگر شتافتند و فریدون به تخت شاهی نشست و ضحاک را در کوه دماوند زندانی کرد و مردمان را از گزند او برهانید ...»

و تاریخ نگار دیگری به نام «ابوسعید عبدالحی بن ضحاک بن محمود گردیزی» که در سال 444 هجری کتاب «زین­الاخبار» را نگاشته از جشن­های ایران باستان بخشی را آورده است و درباره­ی مهرگان می­گوید :

«این روز مهرگان باشد و نام روز و ماه همراهند و چنین گویند که اندر این روز آفریدون بر بیوراسب که او را ضحاک گویند، پیروز شد و او را اسیر کرد و او را بست و به دماوند برد و در آنجا وی را زندانی کرد. مهرگان بزرگ و برخی از مغان چنین گویند که این پیروزی فریدون بر بیوراسب، رام روز بوده است و زرتشت که مغان او را به پیامبری دارند، ایشان را فرموده است، بزرگ داشتن این روز و روز نوروز را.»

گویا تاریخ‌نویسان، شاعران و نویسندگان هم پیمان گشته‌اند تا از پیدایش مهرگان گزارش‌های یکسانی ارایه دهند.

«اسدی توسی» نیز در «گرشاسب نامه» از چرایی پیدایش مهرگان گزارش می‌دهد

فــریـدون فــرخ بـه گـرز نـبـرد ------------- ز ضـحـاک تـازی بـرآورد گرد
چو در برج شاهین شد از خوشه مهر ------------ نشست او به شاهی سر ماه مهر


و باز هم «بیرونی» در «التفهیم» می‌نویسد :

«... مهرگان شانزدهمین روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز، آفریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچه از پس نوروز بُوَد ...»

گزارش خلف تبریزی درباره­ی پیدایش مهرگان نیز این­چنین است :

«... و در این روز ملایکه یاری و ممدکاری کاوه آهنگر کردند و فریدون در این روز بر تخت شاهی نشست و در این روز ضحاک را گرفته به کوه دماوند فرستاد که در بند کنند و مردمان به سبب این مقدمه جشنی عظیم کردند و عید نمودند و بعد از آن حکام را مهر و محبت به رعایا به هم رسید و چون مهرگان به معنی محبت پیوستن است بنابراین بدین نام موسوم گشت ...»

دکتر «محمود روح‌الامینی» به نقل از آثارالباقیه­ی بیرونی می‌نویسد :

«... و برخی مهرگان را بر نوروز برتری داده‌اند چنانکه پاییز را بر بهار برتری داده‌اند و تکیه‌گاه ایشان اینست که «اسکندر» از «ارسطو» پرسید که کدامیک از این دو فصل بهتر است ؟ ارسطو گفت پادشاها در بهار حشرات و هوام آغاز می‌کند که نشو یابند، و در پاییز آغاز ذهاب آن­هاست، پس پاییز از بهار بهتر است...»

و حتی بیرونی که به سخت‌کوشی و پرکاری نامدار است گویا بایسته‌ی خویش می‌داند که در مهرگان و نوروز بیاساید، آنگونه که «شهروزی» در مورد وی می‌گوید :

«... دست و چشم و فکر او هیچ‌گاه از عمل بازنماند، مگر به روز نوروز و مهرگان.»

در نظم و نثر پارسی از روزگاران گذشته، درباره­ی جشن مهرگان گفت­وگو و اشاره بسیار شده است. پس از ساسانیان، در آن روزگاران پر آشوب که نابسامانی و پریشانی در ایران گسترش پیدا کرده بود، باز هم ایرانیان آیین­های گذشته و آدابشان را همچنان نگه می­داشتند و هنگامی که فرصتی به دست می­آوردند، این آداب و آیین­ها به آشکاری و روشنی و فر و شکوه برگزار می­شد و هنگامی که سخت­گیری تازیان در این­باره آغاز می­شد، ایرانیان به گونه­های پنهان آیین­های خود را برگزار می­کردند. سرانجام به انگیزه­ی اهلیت این آیین­ها، شایان نگرش بود و پذیرا شدن یا زیر همان عنوان­ها و یا زیر سرپوش­ها و عنوان­هایی تازه­ مورد پذیرش و اقتباس تازیان یورشی و دشمنان ایران قرار می­گرفت. از آن جمله است جشن مهرگان.

«رودکی» درباره­ی مهرگان چنین سروده است [2] :

ملکا جشن مهرگان آمــــد ---------------- جشن شاهان و خسروان آمــد
جز به جای ملهم و خرگاه ----------------- بـــدل بــاغ و بـــوسـتـان آمـــد
مورد برجای سوسن آمـــد بــاز ------------- مــی بر جــای ارغــوان آمــــد
تو جوانـمرد و دولت تو جـوان ---------------- مــی بر بخت تــو جـوان آمــد


«ابولفضل بیهقی» نیز شرح جشن مهرگان را در که در روزگار مسعود غزنوی برگزار می­شد در کتاب خود آورده است :

«... و روز دوشنبه دو روز مانده از ماه رمضان به جشن مهرگان بنشست و چندان نثارها و هدیه­ها و طرف و ستور آورده بودند که از حد و اندازه بگذشت و سوری صاحب دیوان بی­اندازه چیزها فرستاده بود، نزدیک درش تا پیش آورد، همچنان نمایندگان بزرگان پیرامون چون خوارزمشاه آلتونتاش و امیر چغانیان و امیر گرگان و کشورهای قصدار، مکران و دیگران بسیار چیز آوردند و روزی با نام بگذشت. [3]

چگونگی برپایی جشن مهرگان در گذشته

با نگاهی با آثار بجا مانده از بزرگان و دانشمندان و مورخانی چون فردوسی، بیرونی، اسدی توسی، کتزیاس، دوریس، استرابون، و همچنین آثار شاعرانی چون رودکی، فرخی، منوچهری دامغانی، ناصرخسرو، سعد سلمان و ... می­توان به راحتی شیوه­ی برگزاری جشن مهرگان در دوران پیشین را دریافت.

«کتزیاس»(Katesias) یونانی، پزشک ویژه­ی اردشیر دوم هخامنشی می­نویسد :
«... پادشاهان هخامنشی به هیچ­گونه نباید مست شوند، مگر در روز جشن مهرگان که لباس­های ارغوانی گرانبهایی می­پوشند و همراه با مردم و دسته‌های نوازندگان و خنیاگران در باده پیمایی همگانی شرکت می­جویند ...»

این تنها روز در ایران هخامنشی بوده که مردم می‌توانستند در حضور پادشاهان به صورت همگانی باده گساری کنند.

تاریخ نگار دیگری به نام «دوریس»(Duris) می­نویسد :
«... پادشاهان در این جشن پایکوبی و دست افشانی می­کردند ...»

بنا به گفته­ی «استرابون»(Strabon) خشتره پاون (ساتراپ) ارمنستان، در جشن مهرگان بیست هزار کره اسب به رسم پیشکشی به دربار شاهنشاه هخامنشی گسیل می­داشت.

اردشیر پاپکان (بابکان) و خسرو انوشیروان در این روز تن­پوش نو به مردم می­بخشیدند.

در این روز موبد موبدان خوانچه­ای که در آن لیمو، شکر، نیلوفر، سیب، به، انار، و یک خوشه­ی انگور سفید و هفت دانه مورد گذاشته بود، واج گویان (زمزمه کنان) نزد شاه می­آورد. هفت مورد و هفت چیز دیگر که در خوانچه می­گذاشتند، همان هفت چین [4] بود که جز تشریفات جشن نوروز و مهرگان به حساب می­آید.

ابوریحان بیرونی می­گوید :

«... گویند مهر، نام خورشید است و در چنین روزی پدیدار گشته، از این­رو، نام مهرگان را به او نسبت داده­اند. پادشاهان در این روز تاجی به شکل خورشید که در آن دایره­ای مانند چرخ چسبیده بود بر سر می­گذاشتند و می­گویند که در این روز فریدون بر بیوراسپ (ضحاک ماردوش) دست یافت. چون در چنین روزی فرشتگان از آسمان به یاری فریدون پایین آمدند، لذا در جشن مهرگان به یاد آن روز، در سرای پادشاهان، مردی دلیر می­گماشتند و بامدادان به آواز بلند ندا می­داد، ای فرشتگان به سوی دنیا بشتابید و جهان را از گزند اهریمنان برهانید.»

خلف تبریزی نیز بخشی از مراسم جشن مهرگان را چنین توصیف می­کند :

«... و گویند که اردشیر بابکان تاجی که بر آن صورت آفتاب نقش کرده بودند در این روز بر سر نهاد و بعد از او پادشاهان عجم نیز در این روز همچنان تاجی بر سر اولاد خود نهادندی و روغن «بان» که آن درختی است و میوه­ی آن را «حسب البان» گویند به جهت یُمن و تبرک بر بدن مالیدندی و اول کسی که در این روز نزدیک پادشاهان عجم آمدی موبد موبدان و دانشمندان بودی و هفت خوان از میوه همچو ترنج و سیب و بی و انار و عناب و انگور سفید و کُنار با خود آوردندی، چه عقیده­ی فارسیان آن است که در این روز از هر هفت میوه­ی مذکور بخورند و روغن بان بر بدن بمالند و گلاب بیاشامند و بر خود و دوستان خود بپاشند ...»

«کومون»(Cumont) خاورشناس و دانشمند بلژیکی در کتاب گرانبهای خود به نام «آیین میترا» چنین می­گوید :

«.. بدون تردید، جشن مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید نامیده می­شد و آن را «سل ناتالیس این وکتی»(Sol Natalis Invecti) یعنی «روز زایش خورشید شکست ناپذیر» [5] می­گفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد. چون عیسویان نمی­خواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند.»

در واقع باید گفت که کریسمس عیسویان بر پایه­ی مهر روز ایرانیان باستان است.

دکتر «ذبیح الله صفا» در مجله­ی مهر، شماره­ی ده، سال نخست چنین می­نویسد :

«در روزهای مهرگان و نوروز، پارسیان، مُشک و عنبر و عود هندی به یکدیگر می­دادند و توده­های مردم هر کدام به فراخور حال و توانایی و کار خود برای پادشاه پیشکش می­آوردند و رسم و آیین و آداب جشن مهرگان همانند بزرگواری روز نخست نوروز بوده است.»

به روایتی نیز تاجگذاری اردشیر پاپکان، مقارن با جشن مهرگان بود.

ابومسلم خراسانی، برمکیان و دولت مردان آن زمان عباسیان، در گرفتن جشن مهرگان پافشاری داشتند.

در کتاب «تلمود»، از کتاب­های مقدس یهود هم از جشن مهرگان سخن رفته است و این نشان می‌دهد که این جشن در بسیاری از مناطق دنیای باستان برگزار می‌شده است.

واژگان «مهرجان»(مهرجانات) و «نیروز» که معرب شده­ی مهرگان و نوروز است و اکنون نیز در بسیاری از کشورهای عرب زبان حاشیه­ی خلیج فارس و برخی از کشورهای شمال آفریقا به مفهوم جشنواره (فستیوال)، کاربرد دارد و وارد زبان و قلمرو فرهنگی کشورهای مسلمان و عرب زبان گردیده است نیز،‌ نشانه‌ی دیگری است بر فر و شکوه این دو جشن باستانی.

چگونگی برگزاری کنونی جشن مهرگان

امروزه هم میهنانمان چند روز مانده به پاییز با خانه تکانی به پیشباز پاییز و مهرگان می­روند، در روز مهر از ماه مهر جلوی در خانه­ها را آب پاشی و جارو کرده و پس از آن با رفتن به نیایشگاه­ها و گردهم آمدن با تهیه­ی خوراک­های سنتی از یکدیگر پذیرایی می­کنند و با سخنرانی­، خواندن سرود و شعر و دکلمه جشن مهرگان را با شادی برپا می­کنند.

در برخی روستاهای کشور، جشن مهرگان همراه با اجرای موسیقی سنتی همراه است بدین گونه که در روز پنجم پس از مهرگان، گروهی از اهالی روستا که بیشتر آنان را جوانان تشکیل می­دهند در تالار مرکزی یا نیایشگاه مرکزی روستا یا سرچشمه و قنات، گرد هم می­آیند و «گروه ساز» را تشکیل می­دهند، هنرمندان روستایی نیز با سُرنا و دف گروه را همراهی می­کنند، آن­ها با هم حرکت کرده و از یک سوی ِروستا و از نخستین خانه مراسم بازدید از اهالی روستا را آغاز می­کنند و با شادی وارد خانه­ها می­شوند؛ کدبانوی هر خانه مانند همه­ی جشن­های ایرانی نخست آینه وگلاب می­آورد و اندکی گلاب در دست افراد ریخته و آینه را در برابر چهره­ی آن­ها نگه می­دارد و سپس «لــُرَک» را که فراهم نموده میان همه­ی گروه پخش می­کند، این آجیل مخصوص، مخلوطی است از تخم کدو، آفتابگردان، و نخودچی کشمش که همراه با شربت و چای پذیرایی می­شود.
آنگاه یکی از افراد گروه ِساز که صدایی رسا دارد نام­های کسانی را که پیش از این در این خانه سکونت داشته و درگذشته­اند باز می­گوید و برای همه­ی آن­ها آمرزش و شادی روان آرزو می­کند.
پس از آن بشقابی از لرک از این خانه دریافت می­کنند و در دستمال بزرگی که بر کمر بسته­اند می­ریزند و از خانه بیرون می­آیند و به خانه پسین می­روند. چنان که در خانه­ای بسته باشد برای لحظه­ای بیرون خانه می­ایستند و با بیان نام­های درگذشتگان آن خانه، بر روان و فروهر آن­ها درود می­فرستند.
برخی از خانواده­ها نیز پول و میوه برای استفاده در جشن مهرگان به گروه می­دهند و برخی دیگر نیز نوعی نان مخصوص به نام «لورگ» درست می­کنند و گوشت­های بریان شده که به قطعات کوچکی تقسیم شده است همراه با سبزی داخل آن قرار داده به گروه می­دهند. پس از پایان مراسم در نیایشگاه، موبد یا کدخدا، آجیل، میوه و نان و گوشت و سبزی گردآوری شده را در میان شرکت کنندگان پخش می­کند.
مردم تا آنجا که امکان دارد با لباس­های ارغوانی یا سرخ گرد هم آمده و به پایکوبی و شادی می­پردازند و هر یک چند نبشته­ی شادباش (کارت تبریک) برای هدیه به همراه دارند.


سفره مهرگان

خوان یا سفره­ی مهرگانی نیز همچون سفره­ی هفت سین نوروز و دیگر سفره­های جشن­های ایرانی، هفت­چینی از میوه­ها و خوراکی­هاست همراه با شاخه­هایی از درختان «سرو»، «مورد» و «گز» و شربتی از عصاره­ی «هوم»(هَئومَه) [6] که با شیر رقیق شده و نان مخصوص «لورگ» که روی پارچه‌ای ارغوانی گرد ِیک آتش­دان چیده می­شوند.

هفت میوه­ همچون سیب، انار، ترنج، سنجد، بی (به)، انگور سفید، انجیر، کُـنار، زالزالک، ازگیل، خرمالو و ...
آجیل ویژه­ای از هفت خشکبار از جمله مغز گردو، پسته، مغز فندق، بادام، تخمه، توت خشک، انجیر خشک، نخودچی و ...
آش هفت غله از گندم، جو، برنج، نخود، عدس، ماش و ارزن.
کاسه­ای پر از آب و گلاب و سکه و برگ آویشن همراه با گل­های بنفشه و نازبو (ریحان)، آیینه، سرمه­دان، شیرینی و بوی­های خوش همچون اسفند و عود و کُندر

موسیقی مهرگان

خلف تبریزی در «برهان قاطع» برای یکی از مقام‌ها و لحن‌های موسیقی سنتی ایران نام «موسیقی مهرگانی» را آورده است، که گمان می­رود در دوران گذشته در جشن مهرگان موسیقی ویژه­ای نواخته می­شده که اکنون از آن آگاهی نداریم.

همچنین در میان دوازده مقام نامبرده شده در کتاب «موسیقی کبیر» ابونصر فارابی، مقام یازدهم با نام مهرگان ثبت شده است و نیز نظامی گنجوی در منظومه­ی «خسرو و شیرین» نام بیست و یکمین لحن از سی لحن نامبردار شده را «مهرگانی» نوشته است.

مهرگان در ادبیات

در ادبیات به ویژه چامه­های (شعرهای) پارسی، از مهرگان بسیار سخن به میان آمده است که در این­جا تنها نمونه­های کوتاهی از آن­ها را می­آوریم :

مسعود سعد سلمان :

روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان --------------- مهر بفزا ای نگار ماه چهر مهربان
مهربانی کن به جشن مهرگان و روز مهر ------------- مهربانی کن به روز مهر و جشن مهرگان
جام را چون لاله گردان از نبید باده رنگ ------------- وندر آن منگر که لاله نیست اندر بوستان
کاین جهان را ناگهان از خرمی امروز کرد ------------- بوستان نو شکفته عدل سلطان جهان

منوچهری دامغانی :

شاد باشید که جشن مهرگان آمد --------- بانگ و آوای ِدَرای ِکاروان آمد
کاروان مهرگان از خَزران آمد ----------- یا ز اقصای بلاد چینستان آمد
نا از این آمد، بالله نه از آن آمد -------- که ز فردوس برین وز آسمان آمد
مهرگان آمد، هان در بگشاییدش ------ اندر آرید و تواضع بنماییدش
از غبار راه ایدر بزداییدش ----------- بنشانید و به لب خرد نجاییدش
خوب دارید و فرمان بستاییدش -------- هرزمان خدمت لختی بفزاییدش


دقیقی :

گاه آن آمد که باد مهرگان لشگر کشد ----------- دست او پیراهن اشجار از سر بر کشد
باغ­ها را داغ­های عریان بر برزند ------ شاخ­ها را چادر نسطوریان بر سر کشد
زانکه سی سنبر چون ما مست و نرگس شوخ چشم ---- هردو بدخو را همی در زر و در زیور کشد
مهرگان آمد و جشن ملک افریدونا ------- آن ­کجا گاو خوشش بودی بر ما یونا


قطران تبریزی :

آدینه و مهرگان و ماه نو --------- بادند خجسته هر سه بر خسرو


عنصری :

مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال ------- نیک­روز و نیک­جشن و نیک­وقت و نیک­فال


ناصر خسرو :

نـوروز بـه از مـهـرگـان، گـرچـه ---------- هـــر دو زمـــانــنــد، اعــتــدالــــی

امیرهوشنگ ابتهاج (هـ الف. سایه) :

بــگشاییم کفتران را بــال
بــفروزیم شعله بـر سر کوه
بـسـرایـیـم شادمانه سرود
وین­چنین با هزار گونه شکوه

مهرگان را به پیشباز رویم ...

رقص پر پیچ و تاب پرچم­ما
زیر پرواز کفتران سپید
شادی آرمیده گام سپهر
خنده­ی نوشکفته­ی خورشید

مهرگان را درود می­گویند ...
گرم هر کار مست، هر پندار
همره هر پیام، هر سوگند
در دل هر نگاه، هر آواز
توی هر بوسه، هر لبخند

" ما خواهانیم که پشتیبان کشور تو باشیم،
ما نمی­خواهیم از کشور تو جدا شویم،
نمی­خواهیم از خانه خود جدا شویم،
مباد جز این ای مهر نیرومند ! "